بویِ خوشِ زندگی

بایگانی
آخرین مطالب

...

چهارشنبه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۱، ۰۱:۱۱ ب.ظ

تو فکرم همه چیز خیلی پیچیده شده.پیچیدگی مخالفِ زیبایی و خوبیِ برام.شاید الکی خوش بینم به خیلی چیزا.اما همه چیز ساده تر بود تو سرم.الان تصور کردن یک روز جلوتر هم برام خیلی سنگینه.پروازِ زمان میتونه تو یه مدت کوتاه برات مثلِ گیر کردن تو باتلاق بشه.حس میکنم همه ی اشیا و چیزهای جهان بی تفاوتن.جهنم واسه آدما این شکلی شکل نمیگیره؟که احساس میکنند هر کسی درون خودش یه کورانِ بی نهایتِ سرماست و هر چه قدرم این پنجره های قلبشون رو باز می کنند بازم شلوغی بیرون گرمشون نمیکنه.این هیجان و اضطرابی که بیرون از خودم می بینم انگار با حرارتش ریز ریز میسوزونتم اما گرم نمیشم.نمیدونم خیلی کدوم وری داره میره لحظه ها.اما احساس می کنم هر حرفی بزنم دروغه.ماها شاید هیچ وقت نتونیم به عمقِ ناراحتی های هم دست پیدا کنیم اما میتونیم دوست داشتن های همو ببینیم.به نظرم باید دوباره وارد یک خوابِ طولانی بشم از نوشتن.دو سه سال شده که فقط همین چیزهارو مینویسم.حس های گذرا.برای خودم هم خسته کننده شدم.واقعیت اینه که ممکنه فردا چیزها بهتر یا بدتر بشه اما یه چیزی انگار هر دفعه کم میشه.شاید روزها باشند.شاید.به هرحال این اتاقِ کم نور رو یکم تاریک تر می کنم،هرچند احساس می کنم این اتاق مهمونی هم نداره زیاد.

  • هادی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی