مزدِ
پنجشنبه, ۲۵ خرداد ۱۴۰۲، ۱۲:۱۰ ق.ظ
این آخری ها،میدونم دیگه کسی حرفمو باور نمیکنه و جدی نمیگیره.همین بیشتر از همه چی نابودم میکنه.میدونم همه فکر میکنند که به راهم و میرم و میام.ولی اینقدر اینقدر گیجم که نگو.میترسم.خیلی خیلی.از هر لحظه ی خونه.از صداها و چیزایی که تو تاریکی میبینم و میدونم نیستند.از اینکه نکنه کامل دیگه از دست بره مغزم.نمیدونم.میدونم تو این بازی تنهام.خیلی.ولی چیکار میشه کرد؟
مزدِ چنین عاشقی
نقد روان دادن است
- ۰۲/۰۳/۲۵
چی شده؟😭😭😭