احاطه
شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۴:۱۶ ب.ظ
آخرین بار که کلمه ها هجوم آوردند در خاطرم نیست.مدام صدایشان می کنم و نمی آیند.احاطه شده ام.بین ترس ها،خاطره ها و کمبودها.نیاز جنسی و عاطفیم سرگردان شده،ترس از آینده و خاطره های دور سرسام آور.
آخرین بار که کلمه ها هجوم آوردند در خاطرم نیست.مدام صدایشان می کنم و نمی آیند.احاطه شده ام.بین ترس ها،خاطره ها و کمبودها.نیاز جنسی و عاطفیم سرگردان شده،ترس از آینده و خاطره های دور سرسام آور.
دست می لرزد.بی تناسبِ سن.ترسیده است.
چشم ها نمی بینند.بی تناسبِ سن.هوس زده برای بهبود،بدتر شده اند.
پدر و مادرش رفته اند.بی تناسبِ سن.در راه مانده،تنها.
بی هیچ تناسبی می خندم،چون گریه متناسب است و من بی تناسب.