بویِ خوشِ زندگی

بایگانی
آخرین مطالب

موفقیت

دوشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۷، ۰۲:۲۰ ب.ظ

موفقیت همان است که من در دستم نیست

و شادی همانجاییست که اینجا نیست...

بچه هام

يكشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۷، ۰۷:۵۵ ب.ظ

بسم الله

بهش فک میکنم به بچه هام چی باید تعریف کنم.وقتی خاطره ای ندارم از کارهایم از آدم هایم از دانشگاه.میخواهم با آن ها از چی حرف بزنم؟راستی چیزی در دستم هست؟


آقای همساده ی درون!زندگی بی نهایت بی رحم است.

جوونا واقعا چی دارن؟

شنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۷، ۰۱:۴۰ ق.ظ

بسم الله

من درس این سال هایم را دوست ندارم.فقط وقتی در تلویزیون فقر را میبینم به خودم میگویم من وظیفه دارم تا درس بخوانم و به آدم ها کمک کنم.ولی از درس هایم خوشم نمی آید.این سختی ها را با دوستانم تحمل کردم اما حالا تنها شده ام.حالا از خودم بدم می آید.حالا فکر میکنم توانایی انجام کارهایی که بقیه به راحتی انجام میدهند را ندارم.جس میکنم طرد شده ام و بر حلاف چیزی که همه فکر میکنند میخواهم به این زندگی خاتمه بدهم.خودکشی؟خودکشی فقط جسمی نیست.من روحم را کشته ام.من نه عاشق چیزی هستم و نه از چیزی لذت ببرم.این از درجات بالای افسردگی است.نگران آینده نیستم.میدانم چیز بدی نخواهد شد.اما از امروزم هم لذت نمیبرم.اگر خدا و خانواده نبود تا به حال به احتمال زیاد خودکشی کرده بودم.راستی این چیست که به آن میگویم زندگی؟تحمل؟


تو بی رحمی و من بی رمق.

تمام شد هر چه بود.

حالا هر چه به تو مربوط است باید از من فاصله بگیرد.همه ی آدم هایی که به تو وابسته اند

بابا طاهر

شنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۰۸ ق.ظ

بسم الله

میگن یه گلی بود،خودم بهش آب دادم و رشدش دادم،با خون جگر پروشش دادم.حالا گل مال منه ولی بقیه دارن گلاب میگیرن ازش!

جه بی نهایت غمگینم .

بیمارستان

جمعه, ۳ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۵۸ ق.ظ
بسم الله
 
روزها میگذرد.هدف چیست؟زیبایی زیبایی زیبایی...

این حالِ منِ بی تو...

هر چیزی که در دست من نیست باید قطع شود.باید رابطه ی همه چیزِ من با زنجان قطع شود.هرچه که نمیتونم کنترل کنم!


صد دلیل برای زنده ماندن-سه

پنجشنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۷، ۰۹:۴۰ ب.ظ

جمع کردن عیدی و خریدن و خراب کردن وسایل!

تلاش بیهوده

پنجشنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۷، ۰۲:۲۰ ق.ظ

خوندم میزان شادی آدم ها به ویژگی های شخصیتی غیر قابل تغییر بستگی دارد.

باید از همین حالِ موجود لذت برد.

دلایل برای زنده ماندن-دوم

چهارشنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۱۲ ب.ظ

بسم الله


خواندن کتاب های ناتمام.رسیدن به جایی که بفهمی هیچ نمیدانی...

فهمیدم-عید

سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۶، ۰۱:۵۰ ق.ظ

بسم الله


عید شد.فردا عید است.

فهمیدم چیزهایی هست که آدم میفهمد و میداند ولی نمیتواند باور کند.فهمیدم دنیا و آدم هایش چه بی معرفت اند.که فقط خدا و خانواده .

فهمیدم دنیا بزرگ تر از این حرفاست و آدم هایی که دورم جمع کرده ام.آدم هایی هست که ندیده ام و باید ببینم.فهمیدم دل ساده را اینجا نمیشود پیدا کرد.دلمان کثیف شده است.فهمیدم ما فاحشه ی توجه هستیم.هر کس به ما توجه کند به اون تن میدهیم.

فهمیدم آدم از کوچک ترین چیز ها میتواند دیوانه شود و به بزرگ ترین چیز ها بی تفاوت شود.روزهایش را بی خیالِ همه چی طی کند و شب ها فکرها بریزند سرش.

فهمیدم که نیاز شدید به روانکاویِ گسترده دارم.

فهمیدم خودخواهم ،زشتم و نفهم.

فهمیدم اگر خدا و خانواده نبود تا الان قطعا دست به خودکشی زده بودم.

فهمیدم میشود کسی را دوست داشت و بعد به او بی اعتنا شد.چه حقیقت تلخی.

فهمیدم دلتنگی آدم را به کارهایی وا میدارد که باور نمیکند و ناراحتی بی رحم ترین حسِ دنیاست.

فهمیدم وابستگی به خلق خدا بزرگترین اشتباه است.

فهمیدم هر قدر کمتر گناه کنی فکرت آزادتر است.

فهمیدم با کسی زیاد درد و دل نباید کرد چون کسی درد تو را نمیفهمد.

فهمیدم دردهای بزرگ تر خواهند آمذ و این دردها بی معنی خواهند شد.

فهمیدم زندگی کلِ فرآیندش خیلی جدی نیست که بخواهم اینقدر جدی بگیرم.

صد دلیل برای زنده ماندن-یک

دوشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۶، ۱۱:۲۲ ق.ظ

سوال هایِ ناتمامی کودکی در مترو از مادرش و مهربانی مادرش.مثل همان داستان تهمینه و رستم و بی رحمیِ کودکان در رسیدن به حقیقت.خنده ها و گریه های بی دریغ