بویِ خوشِ زندگی

بایگانی
آخرین مطالب

نیمه تاریک وجود،روز دختر و چند چیز دیگر

پنجشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۸، ۰۶:۳۶ ب.ظ

بسم الله

اولش را با صدای پیانوی جواد معروفی شروع میکنم که همیشه به من میگفت در رویاها آدم خوشبختی هستم و البته زندگی را باید به سمت رویا برد.از لینکش را میندازم داخل آنجایی که آهنگ ها را میگذارم.بروید خیرش را ببینید.


دومش را میروم سراغ نیمه ی تاریک وجود هر کس که دلش نمیخواهد بقیه ببینند و یا فرصتی برای ارائه اش ندارد.شاید برای من حسادت باشد یا خشمی که توی خودم جمع میکنم و نمیشود که آشکارش کنم.این ایده را از آن قسمت بلک میرر برداشت کردم که مردم از زجر کشیدن یک نفر دیگر لذت میبرند و مثل باغ وحش آن را میبینند و فیلم میگیرند.گفتم باغ وحش و یاد ناراحتیِ همیشگی ام از باغ وحش و دیدن حیوان های پشت قفس افتادم.چه غمگین است نگاهشان و آدمیزاد چه بی رحمانه روی زمین ظلم میکند.بین حرف خدا و فرشتگان سمت حرف فرشته هاییم فعلا انگار.


سومش هر وقت آهنگ شادی میشنوم یاد شوهرخاله ام میفتم.همش دنبال آهنگ های شاد قدیمیست که خودش را با آن ها تکان بدهد و یکمی قرش بدهد تا روز را شب بکند.هیچ وقت این مدلی نبودم و نمیدانم چه حالی دارد.همیشه در عروسی ها یک گوشه مینشستم و در مقابل درخواست فک و فامیل توی مهمانی ها که برایشان یک چرخی بزنم میرفتم وسط و با رقص "گلابی چیدن" که حرکات همزمان دو دست برای چیدن گلابی از روی درخت است هنرنمایی میکردم.همین و بس.


چهارمش روز دختر بر هر کسی که در این گروه قرار میگیرد مبارک باشد.خودم هیچ وقت خواهر و یا دختر هم سن و سال توی فامیل نداشتم و اهل بازی در کوچه هم نبودم.برای همین تا قبل از دانشگاه دختری هم سن خودم نمیشناختم و درکی از آن سن و سال دختر ها ندارم.به نظر روزهای سختی دارند در ایران.نمیدانم.اما موجودات گیج کننده ای برای من بوده اند همیشه.برای منی که خط فکری ام صاف و راحت و شاید یکمی صفر و صدی بوده و هست.مبارک است.


پنجمش فردا روز کنکور تجربی است.برایم من کنکور دوران خوبی بود به نسبت دوران بعدی اش که در دانشگاه گذراندم چون آخرین جایی بود که تعداد زیادی از آدم های مورد علاقم را میدیدم و با هم بودیم.روز کنکور هم برایم یک روز معمولی بود و مثل آزمون های آزمایشی گذشت ولی بعدش مطمئن بودم که خراب کرده ام و دنبال رشته های اقتصاد در به در دانشگاه ها را زیر و رو میکردم.که خب آخرش نشد و افتاده ام در این ورطه ی بی پایان!روز قبل کنکور را گفته بودند که تا ظهر درس بخوانم و شبش بروم سینما با خانواده.من هم دست در دست خانواده رفتم فیلم "من مارادونا نیستم".از اسمش به نظر میاد فیلمِ کمدی ای باشد ولی یک فیلم بود سرتاسر دعوا و دیالوگ.خلاصه با فکری سرشار برگشتم خانه و سر ساعت رفتم به رختخواب.به علت مشکل همیشگیِ زندگی من که دستشویی رفتنِ دائمیم بود تصمیم گرفته بودم شب کنکور آب نخورم.آخر شب از بی خوابی آمدم و با مراقبت و دقت بسیار یک ته لیوان آب خوردم و رفتم خوابیدم.با همان ته لیوان آب کلِ اختصاصی ها دستشویی داشتم و کنکورم اینگونه گذشت!

  • هادی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی