بویِ خوشِ زندگی

بایگانی
آخرین مطالب

هر که سودای...

يكشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۸، ۰۲:۴۶ ق.ظ

به صحرا شدم عشق باریده بود. و زمین تر شده بود. چنانکه پای مرد به گلزار فرو شود، پای من به عشق فرو می‌شد.

عطار

 

قصه ام تکراریست.بی خوابی و صبح بیدار شدن به زورِ ساعت.نمایشنامه خوانی را هنوز برایم خودم نگه داشتم که پایم در عشق باشد شب ها.

  • هادی

نظرات  (۱)

  • خانم مارمولک آبی
  • نمایشنامه خوانی واقعا چیزیه که باهاش ارتباط برقرار نمی کنم:/

    در انتظار گودو رو "باید" بخونم ولی واقعا سخته... فقط حرف های پشت هم که اینقدر سریعن که فرصت تحلیل بهت نمیدن...

    پاسخ:
    راستش مثه زندگین یه مقدار!سریع و بدون ایستادن.
    در انتظار گودو واسه شروع خوب نیست!بکت کلا سخت میشه خوند!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی